برادر ناتنی توماس برنهارد در کتاب جدید پرفروشش: او شیطان بود

به گزارش وبلاگ ملیسا به نقل از گاردین - در میان مردم می توانست اجتماعی و خونگرم باشد. جذابیتی افسانه ای داشت. برای توماس برنهارد، رمان نویس و نمایش نامه نویس عظیم اتریشی زندگی نوعی فراوری بود؛ اما آن طور که پیتر فابیان، برادر ناتنی اش در کتاب جدید خود، زندگی در کنار توماس برنهارد: یک گزارش که ماه ژانویه به زبان آلمانی منتشر شد به یاد می آورد برنهارد یک وجهه دیگر هم داشت. او می نویسد: زندگی من زندگی با یک شبح بود. در واقع یک شیطان کنارم داشتم.

برادر ناتنی توماس برنهارد در کتاب جدید پرفروشش: او شیطان بود

کتاب فابیان که در میان 10 کتاب پرفروش برتر اتریش قرار گرفته و روزنامه آلمانی دی ولت آن را اثری که باید خواند، معرفی نموده، نشان می دهد اگر به خاطر مرگ زودرس برنهارد در 58 سالگی نبود، او حالا 90 سالگی اش را جشن می گرفت. این کتاب مورد تحسین گسترده منتقدان قرار گرفته؛ مارک رایشوین در روزنامه آلمانی ولت ام زونتاک نوشت: پشت جملات فابیان می توان زخم های تمام عمر یک برادر را احساس کرد.

برنهارد به عنوان یک هنرمند، سخاوتمند، منضبط و پرکار بود؛ اما در میان دوستان نزدیک و خانواده شخصیتی آسیب پذیر و رنجیده داشت که با محبت و تحقیر نمایان می شد. فابیان می نویسد: اگر بتهوون سمفونی نهمش را در ناشنوایی مطلق ساخت، برنهارد هم وقتی نوبت به حس وجودی خودش می رسید در ناشنوایی باطنی کار می کرد.

برنهاردِ ستیزه جو برای احساس کردن همواره به یک هم پای بحث احتیاج داشت؛ برای روشن کردن جرقه ای در زندگی اش او احتیاجمند واکنشی از طرف مقابل بود. فابیان می گوید وقتی عزیزانش دیگر نمی توانستند چیزی را که احتیاج داشت به او بدهند برنهارد به سردی آنها را کنار می گذاشت و رفتار او را مثل یک خون آشام توصیف می نماید.

رابطه برنهارد و فابیان به عنوان برادران ناتنی رابطه پیچیده ای بود. فابیان با نوشتن درباره خود و خواهرش، سوزی به یاد می آورد: ما اجازه نداشتیم خودمان محبت مان را ابراز کنیم. در عوض، از ما طلب می شد و تمام عمر باید آن را اثبات می کردیم.

در نمایش ها و مهمانی های ادبی فابیان نقش یک همراه لال را بازی می کرد. بعدها نقش پزشک را هم بازی کرد؛ وقتی برنهارد که تمام زندگی اش درگیر مسائل سلامتی بود در سال 1978 به سارکوئیدوز مبتلا شد، فابیان که در رشته پزشکی تحصیل می کرد، تبدیل به پزشک شخصی غیررسمی اش شد. در سال های آخر زندگی برنهارد، فابیان تقریبا هر روز به دیدار او می رفت و وقتی در سال 1989 از جهان رفت کنارش بود.

مایکل هافمن، مترجم آثار برنهارد به انگلیسی از خاطرات فابیان متعجب نشده. او می گوید: کاملا تعیین است که آدم ها برای برنهارد حکم منبع و امکان چیزی را داشتند ؛ چیزی که او به طور دوره ای به آن احتیاج داشت؛ اما خیلی کم با آنها مدارا می کرد.

شاید تنها کسی که واقعا به برنهارد نزدیک شد، هدویگ استاویانیچک بود؛ بیوه ای ثروتمند که شریک زندگی اش بود. برنهارد او را Lebensmensch توصیف می کرد؛ کلمه ای که معنای معاصر آن مهم ترین فرد در زندگی یک شخص توسط خود برنهارد ابداع شد. استاویانیچک مرکز زندگی برنهارد بود؛ اما این رابطه افلاطونی باقی ماند. مرگ استاویانیچک در سال 1984 دوری گزیدن برنهارد از جهان را تسریع کرد.

آخرین حضور عمومی برنهارد به 4 نوامبر 1988 برمی گردد؛ در جنجالی ترین نمایش زندگی حرفه ای اش، میدان قهرمانان. این درام در سه پرده با مرگ یک استاد دانشگاه یهودی آغاز می گردد که نتوانست زندگی در اتریش را تاب بیاورد و خود را از پنجره آپارتمانش پایین انداخت. شب افتتاحیه با اعتراض گروه های راست گرا روبه رو شد که ادعا می کردند برنهارد اتریش را در این نمایش بدنام نموده و کاراکترها مردم این کشور را احمق، نازی و ضدیهود توصیف می نمایند.

جوزف هاسلینگر، نویسنده اتریشی، اولین بار برنهارد را در آن نمایش دیدار کرد؛ جایی که او و دیگر نویسندگان ضدتظاهرات برگزار نموده بودند. هاسلینگر می گوید: برنهارد به من گفت به نظرش این نمایش ناموفق بود و فقط از پرده دوم راضی بود که در آن اتریش به عنوان ملتی با شش و نیم میلیون ابله و دیوانه معرفی می گردد که گریه کنان به دنبال یک مسئول می گردند. هاسلینگر با ارزیابی فابیان موافق است: او تنها زمانی به دیگران علاقه مند می شد که می توانست از آنها برای رسیدن به اهدافش اعم از ادبی و شخصی استفاده کند؛ اما در میان نویسندگان این امر او را منحصر به فرد نمی سازد.

فابیان می نویسد برنهارد روز بعد از نمایش به دلیل عفونت ریه شدید از حال رفت. او سه ماه بعد در 12 فوریه 1989 درگذشت. علی رغم آنکه راث فرنکلین در سال 2006 در نشریه نیویورکر ادعا کرد که مرگ برنهارد بر اثر خودکشی بوده، فابیان تایید می نماید که او دچار حمله قلبی شده است. فابیان می گوید برنهارد در روزهای آخر عمر گفت: همان طور که به این جهان آمدم می خواهم آن را ترک کنم؛ بدون هیاهو.

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران

به "برادر ناتنی توماس برنهارد در کتاب جدید پرفروشش: او شیطان بود" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "برادر ناتنی توماس برنهارد در کتاب جدید پرفروشش: او شیطان بود"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید